جدول جو
جدول جو

معنی پیش قبض - جستجوی لغت در جدول جو

پیش قبض
نوعی اسلحه
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
فرهنگ لغت هوشیار
پیش قبض
آنچه زودتر به چنگ آید و گرفته شود
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
فرهنگ فارسی عمید
پیش قبض
((قَ))
نوعی از اسلحه، فنی است از کشتی و آن عبارت است از دست بر دست حریف گذاشتن و به انواع مختلف زور زدن، محلی است از قسمت جلو کمر و نواحی مجاور که طرف با دست آن را تواند گرفت
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش فرض
تصویر پیش فرض
انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشا دست ستد و داد جز به پیشا دست - داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی) پیشا کاست آرمون مساعده وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسمت وجهی که پیشکی دهند و بقیه را باقساط، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
کسی که زود تر از دیگران بکاری اقدام کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قاب
تصویر پیش قاب
پشقاب، بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قسط
تصویر پیش قسط
قسمت اول از پولی که باید به اقساط داده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش قسط
تصویر پیش قسط
((قِ))
مساعده، وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسط، بیعانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
((قَ دَ))
آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند، پیش گام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش فرض
تصویر پیش فرض
Preconception, Presupposition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
предвзятость , предположение
دیکشنری فارسی به روسی
Vorurteil, Vorausannahme
دیکشنری فارسی به آلمانی
упередження , припущення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
uprzedzenie, założenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
先入之见 , 假设
دیکشنری فارسی به چینی
preconceito, pressuposição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
preconcetto, presupposizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
preconcepción, presuposición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
préconception, présupposition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
vooroordeel, veronderstelling
دیکشنری فارسی به هلندی
ความคิดล่วงหน้า , สมมติฐานล่วงหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
مسبقةٌ , افتراضٌ مسبقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
पूर्वाग्रह , पूर्वानुमान
دیکشنری فارسی به هندی
דעה קדומה , הַנָחָה מוּקדֶמֶת
دیکشنری فارسی به عبری
maoni ya awali, dhana ya awali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
পূর্বধারণা , পূর্বধারণা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیش فرض , پیش‌فرض
دیکشنری فارسی به اردو
آنکه پیش برد کسی که قبل از دیگران ببرد، آنکه عده دستهای برده اش پیش از حریف خاتمه یابد. یا سه دست پیش بر. (در نرد و غیره) یعنی سه دست بازی را از حریف زودتر بردن، (اسب دوانی) اسبی که جایزه نخستین را میبرد و برنده اول است
فرهنگ لغت هوشیار